دیشب این سربال تمام شد با تمام حواشی و گاف هایی که در این فیلم بودش، سری جدید ستایش را فقط در این هفته آخر که تعطیلی زیاد بود با خانواده ام تماشا میکردم . اولین چیزی که خیلی برام خنده دار بود، گریم نرگس محمدی بودش. اون دوباره جوان شده بود برخلاف فصل قبل که با گریم ضعیف و یک عینک پا به سن گذاشته بود.

داستان از یه جایی به یعد تخیلی میشه، علاقه راننده پریسیما به اون و رفتار زن اون راننده با حمید آقا گفتنش :)

هر چند نمیشه از شخصیت حشمت فردوس و دیالوگ هاش گذشت.

همینطور تیتراژ آخر فیلم که عالی هستش.

اما چرا همیش این سریال ها کلیشه ای با تم غم و بدبختی را بخورد مردم میدن؟

سریال های قدیم را خیلی بیشتر دوست دارم حتی دوباره دیدنشون هم مزه میده مثل کارهای عطاران و سریال های طنز و کمدی که چند سالی هستش در تلوزیون جایی ندارن.

حرف حساب : توی زندگی خودمون اینقدر مشکل و گرفتاری دارم که دیگه حوصله فیلم و سربال غمگین و تلخ را ندارم.