با نوشتن از شرکتی که دارم اونجا کار میکنم زیاد میونه ای ندارم مثل یک چاپلوسی زیرپوستی میمونه
در اینجا فقط از چیزهایی که در این چند روز در شرکت فراصد تجربه کردم، یادی میکنم.
شاید مروری باشد بر اینکه کجا هستم و چرا؟!
با نوشتن از شرکتی که دارم اونجا کار میکنم زیاد میونه ای ندارم مثل یک چاپلوسی زیرپوستی میمونه
در اینجا فقط از چیزهایی که در این چند روز در شرکت فراصد تجربه کردم، یادی میکنم.
شاید مروری باشد بر اینکه کجا هستم و چرا؟!
با دیدن فیلم سه پله بالاتر از بهشت(Three Steps Above Heaven 2010) عاشق میشی
با دیدن فیلم Inception مات و مبهوت میشی
با دیدن رستگاری در شاوشنگ امید و انگیزه میگیری
امشب فیلم دیدم که هر سه این احساسها، بلکه بیشتر را تجربه کردم.
من این لانه را با کمک خواهر کوچکم برای گنجشکها درست کردیم.
در یزد، هوا کم کم سرد و بارانی میشود و یافتن غذا هم برای گنجشکها سختتر، برای همین خرده نان و آبی نیز برایشان فراهم کردهام.
تغییری باش که میخواهی در جهان اتفاق بیافتد
گاندی
گاهی آدم میماند
بین ماندن و رفتن کدام را
انتخاب کند!
بماند از بی توجهی بسوزد
یا برود و از دلتنگی بمیرد؟
اما ماندن و گم شدن در روزمرگی هم
کم از مُردن نیست
باید یکی باشد
که در بین تمام دغدغه هایش
ساعت 1 ظهر دوشنبه
صدای زنگ
- سلام ببخشید کفترم اومده رو بومتون، میشه بیام بپرونمش؟
پدرم: نه
- چرا ؟
- روی خرپشته نشسته و راه نداره،ممکن هم هستش بیفتی!
- خب خودتون بپرونتش
دیشب این سربال تمام شد با تمام حواشی و گاف هایی که در این فیلم بودش، سری جدید ستایش را فقط در این هفته آخر که تعطیلی زیاد بود با خانواده ام تماشا میکردم . اولین چیزی که خیلی برام خنده دار بود، گریم نرگس محمدی بودش. اون دوباره جوان شده بود برخلاف فصل قبل که با گریم ضعیف و یک عینک پا به سن گذاشته بود.
فیلم One Flew Over The Cuckoo’s Nest 1975 را الان دیدم و شیفته شخصیت مک مورفی در فیلم شدم.هر چند پایان فیلم خیلی دلم را زد و این فیلم سوال های زیادی برام بوجود آورد. اون میتونست همون بار اول فرار کنه از دیونه خونه ولی با اتوبوس و دوستانش در واقع فرار کرد و رفتن تفریح و گردش، شاید
در گروه هزار و یک شب برنامه دورهمی کتاب توسط دوست خوبم آرین پیشنهاد شد و برای اولین دورهمی کتاب فوتبال علیه دشمن سایمون کوپر پیشنهاد شد. شهرت این کتاب در ایران بیشتر بخاطر مترجک آن آقای عادل فردوسی پور هستش، اولین ترجمه ای که از او خواندم کتاب هنر شفاف اندیشیدن بود که از آن دسته کتاب هاست که میبایست چند باره خوانده بشوند.
آدمی را امتحان به کردار باید کرد نه به گفتار
چه بسا که بیشتر مردمان بد کردار اما نیکو گفتارند
صاحب سخن:فیثاغورث
احساس میکنم از کتاب ها میترسم. هر وقت خود را در میان کتابها میبینم، با صراحت بیرحمانهای احساس نادانی میکنم.
جهل! هیهات! با این جهل ثقیل و انبوه،چگونه میتوان زندگی کرد؟ چگونه میتوان زندگی را شناخت و توجیه کرد؟ چگونه میتوان در سرنوشت آن دخالت داشت؟
فرزند هنر باش نه فرزند پدر
فرزند هنر زنده کند نام پدر
دیروز دنبال یک آدرس میگشتم و روی دیوار یک مدرسه این شعر زیبا را دادیم و توی خاطرم ثبت شد.
پ.ن:عکس از Yasinchi مزارشریف
باز هم به نام تو
تو نه شما
شمایی که برایم هم توست هم پروردگار
پروردگار زمان و آن
آنی که خود دانی و من ندانم
آنی که ما دانیم و دگران ندانند
من و تو، ما میشویم و دگران نگران
گر من بیتو شوم! تنهای زمانه منم؟!
گر تو بی من بشوی؟چه شود؟
رسوای زمانه؟
«اگر فوتبال را دوست دارید این کتاب را بخوانید… و اگر فوتبال را دوست ندارید، باز هم این کتاب را بخوانید!»
یادداشت من«روانشناسان کشف کردهاند که مغز ما تحت فرمان دو سامانه متفاوت است - ذهن منطقی و ذهن احساسی که برای سلطه یافتن با هم رقابت میکنند. ذهن منطقی اندامی متناسب میخواهد؛ ذهن احساسی شکلات و شیرینی میخواهد.»
یادداشت من