روزنوشته‌های صادق علیخانی

من این لانه را با کمک خواهر کوچکم برای گنجشک‌ها درست کردیم.

در یزد، هوا کم کم سرد و بارانی می‌شود و یافتن غذا هم برای گنجشک‌ها سخت‌تر، برای همین خرده نان‌ و آبی نیز برایشان فراهم کرده‌ام.

تغییری باش که می‌خواهی در جهان اتفاق بیافتد

گاندی

ساعت 1 ظهر دوشنبه

صدای زنگ

- سلام ببخشید کفترم اومده رو بومتون، میشه بیام بپرونمش؟

پدرم: نه

- چرا ؟

- روی خرپشته نشسته و راه نداره،ممکن هم هستش بیفتی!

- خب خودتون بپرونتش

دیشب این سربال تمام شد با تمام حواشی و گاف هایی که در این فیلم بودش، سری جدید ستایش را فقط در این هفته آخر که تعطیلی زیاد بود با خانواده ام تماشا میکردم . اولین چیزی که خیلی برام خنده دار بود، گریم نرگس محمدی بودش. اون دوباره جوان شده بود برخلاف فصل قبل که با گریم ضعیف و یک عینک پا به سن گذاشته بود.

فرزند هنر باش نه فرزند پدر

فرزند هنر زنده کند نام پدر

دیروز دنبال یک آدرس می‌گشتم و روی دیوار یک مدرسه این شعر زیبا را دادیم و توی خاطرم ثبت شد.

پ.ن:عکس از Yasinchi مزارشریف

برای گذارندن دوره MBA  در ترم مقدماتی با درس مهارت یادگیری در متمم شروع کردم.دوست دارم در اینجا خلاصه آموزه‌ها و مطالبی را که درک کرده‌ام به صورت خلاصه به اشتراک بذارم

موقع خواب عادت دارم آهنگ گوش کنم، یه زمان هایی هستش که موزیک هم حال نمیده :) برای همین میرم سراغ رادیو

تنها فرکانسی که خوب میگرفت، رادیو ایران بود. برنامه رادیو شب با اجرای آقای میثم نیکنام و موضوع مردم آزاری شروع شده بود.برنامه با این سوال شروع شد :

به چه کسی میگید مردم آزار؟یک شخصی که احیانا مردم آزاری می‌کنه یا آسایش و تفکرات شما را مختل می‌کنه چجوری و از چه روشی یا با چه نگاهی متوجه می‌شوید که این آدم داره شما اذیت میکنه و مخل آسایشتون هست. 

امروز به سمینار خودشناسی آقای حسین اقبالی نسب در یزد رفتم هرچند جزو سمینارهای رایگانی بود که برای آشنایی و معرفی دوره تشکیل شده بود اما به مطالب جالبی در حوزه خودشناسی و همیطنور نوروکاردیولوژی (Neurocardiology) قلب هوشیار با مغز دوم اشاره کردند و ارزشش را داشت.

توی سمینار یا صجبت با یک بزرگتر گاهی اوقات یه جمله یا خاطره خیلی به دلت میشینه

اواسط سمینار آقای اقبالی نسب پرسیدند که 

به بهانه بزرگداشت استاد شهریار و روز شعر و ادب پارسی بیت زیر را تقدیم شما می‌کنم

هر که را در سر نباشد عشق یار   بهر او پالان و افساری بیار

شهریار