باز هم به نام تو
تو نه شما
شمایی که برایم هم توست هم پروردگار
پروردگار زمان و آن
آنی که خود دانی و من ندانم
آنی که ما دانیم و دگران ندانند
من و تو، ما می‌شویم و دگران نگران
گر من بی‌تو شوم! تنهای زمانه منم؟!
گر تو بی من بشوی؟چه شود؟
رسوای زمانه؟
زمانه‌ای که تو بیافریدی و رسوانیش من و دگرانیم
گر بخواهم دوباره ما بشویم، با دگران نشوم، چه‌کنم؟
تو که همیشه ساکتی، انگار نه انگار با منی!!
بازم به شما بگم
که میخوام بال پروازم بشی
اگر شدی، پرواز یادم بدی
پرواز تو قفس که فایده نداره!
میخوام در قفسم، رو به آسمون آبی باز بکنی
تو آسمون شب واسم ماه بشی و روزا خدام بشی 
خدایی که من و تو ما و دگران واسش فرقی نداره
اما همیشه یادش می‌مونه
که من واون، ما میشه!

آمین پروردگارم


97/1/20
پاس3برجک3/3عصر

 

پ.ن: این شعر را در دفتر خاطرات سربازیم پیدا کردم، یادم هست روی یرجک بیشتر آهنگ‌های قمیشی را میخوندم و هر وقت دلم می‌گرفت،شعر میگفتم، البته ادعای ندارم و خودم اسمش را شعر میزارم و دوستش دارم.